ردپای اسطوره مردانگی را درکوچه های شهر خرم آباد میتوان پیدا کرد؛شهری که از دوران ظلم و ستم رژیم ستم شاهی فریادهای استکبار ستیزانه حاج احمد را خوب به یاد می آورد و اینجاست که بی آنکه اهل این شهر و دیار باشی در قلب مردم آنقدر پیش می روی و خاکریزها را فتح می کنی که دیگر فلک الافلاک هم ردپای تو را در تار و پود خودش جای داده است.
ماجرا از همان اوایل دهه 50 شروع شد؛همان روزهایی که در قامت یک تکنیسین فنی به خرم آباد آمدی تا جوش و خروش انقلابی ات را در سرزمین دلیران و شیرمردان تقسیم کنی و سیل ظلم ستیزی به راه بیندازی و چه خوب می دانستی که اینجا همان جایی است که آرزوها اوج می گیرد تا پیکره ظلم و سیاهی از ترس به رعشه درآید...و تو چه خوب اهالی سرزمین دلیران را می شناختی.
از آن روزها بیش از سه دهه می گذرد و هنوز حصار فلک الافلاک نتوانسته یاد و خاطره قدم ها و صدای گرم نفس های تـو را به فراموشی بسپارد.اینجا هنوز از گوشه گوشه بام لرستان که بپرسی بازهم از تـو - ای اسطوره سرزمین کهن من - هزاران حرف برای گفتن دارد.
این روزها سالگرد اسارت تـو در زندانهای ددمنشان روزگار برایمان فرصت و بهانه است تا از تـو بگوییم و برایت یادمان و یادواره بسازیم.هنوز قلبمان از آمدنت ناامید نشده و خوب میدانیم که تـو هم این روزها بی بهانه از روزهای خوب مبارزه یاد میکنی و من حتم دارم در میان خاطراتت بـه روزهای دهه 50 خرم آباد و قلب گرفته فلک الافلاک هم می اندیشی.
به بهانه روزهای زندگی و نفس کشیدن های مردم خرم آباد با اسطوره شجاعت حاج احمد متوسلیان لرستان و بام شهر خرم آباد پذیرای مردمی بود که به صورت خودجوش برای رادمرد در اسارت میهن یادمانی برگزار کردند که در این یادمان همه حرفها از حاج احمد شروع می شد و به حاج احمد ختم می شد.
همرزم جاویدالاثر احمد متوسلیان هم گلایه مند است و هم دلتنگ.خودش میگوید که حرف زدن از حاج احمد و رشادت های اسطوره بسیار سخت و گاهی نشدنی است.
جواد اکبری از روزهای آشنایی با احمد متوسلیان میگوید.آن روزهایی که آمریکا گروهکهایی را در استانهای مرزی تحریک میکرد و برای ضربه زدن به میهن اسلامی هزاران قائله به راه انداخته بود.
او در آن زمان از نیروهای داوطلبی بوده که از شهرستان بروجرد به مرزهای کشورمان اعزام شده و همانجا با دیدن حاج احمد گمشده اش را می یابد و گویا بیش از آنکه حاج احمد فرمانده باشد برای اوکه مرید است مراد می شود و از همانجاست که حدیث دلدادگی را روایت میکند.
اکبری از ویژگیهای سردار جاوید الاثر میگوید.از اینکه هیچ وقت نمی گذاشته وقتشان از دست برود.از اینکه برای رزمندگان در سپاه پاوه کتابخانه درست کرده و برنامه تفسیر قرآن برقرار کرده است.
وی که با هر لحظه زمزمه نام سردار شور می گیرد با حالتی عجیب میگوید که حاج احمد از نظر روحی و معنوی خیلی بالاتـر از آنچه بـود که حتی بتـوان درباره اش حرف زد.
اکبری از مناظره های سردار برای تبیین اهداف و آرمانها میگوید و اینکه هیچ گاه هیچ سوالی را بی جواب نمی گذاشت و شاید حاج احمد بیش از آنکه یک فرمانده نظامی صرف باشد یک انسان به تمام معنا برای یافتن سوالاتی بود که هر روز ممکن بود در ذهن کسی به وجود بیاید و او همیشه برای پاسخ گفتن آماده بود.
وی از اتاق کوچکی که حاج احمد با رزمندگان در پاوه داشت خاطرات زیادی دارد.وقتی نام پاوه و حاج احمد با هم گره می خورد انگار که چشمانش برق می زند و دلش هوای همان روزهای جنون و دلدادگی را می کند.
همرزم جاویدالاثر احمد متوسلیان با لبخندی کمرنگ میگوید که سردار بعضی وقتها خودش برای رزمندگان غذا درست می کرد؛ بعد کمی آرام می گوید که بعضی دنبال این بودند که حاج احمد را آدم خشنی جلوه دهند ولی اصلا اینطور نبود؛آن روزها نفوذی و ضدانقلاب زیاد بود و اگر ایشان سخت نمی گرفت مشکلات زیادی به وجود می آمد.
اکبری از قلب رئوف حاج احمد می گوید و اینکه حتی در برخی اوقات غذا و پوشاک خانوادههای ضد انقلاب را در کردستان تأمین می کرده و می گفته که ما با زن و بچههای ضد انقلاب کاری نداریم و با این شیوه بودکه ضدانقلاب گروه گروه پشیمان می شدند و خود را تسلیم میکردند و امان نامه می گرفتند.
به اینجای حرف هایش که میرسد انگار دلتنگی جایش را به گلایه میدهد.اکبری میگوید که بعضی ها هستند که از حاج احمد خوششان نمی آید.
اکبری با گلایه میگوید که چندماه قبل یکی از فرماندهان در یک برنامه رسانهای صحبت میکرد و گفته است که در فتح خرمشهر دو فرمانده که نمی خواهم نامی از آنها ببرم فاتح خرمشهر بوده اند و اسمی از متوسلیان نبـرده است.
کمی تأمل می کند و انگار که با یادآوری چیزی آرام گرفته است؛ادامه می دهد:آنچه مهم است این است که رهبر فرزانـه انقلاب در دانشگاه علم و صنعت در جملهای با این مضمون فرمودند که همه فرماندهان اعم از فرماندهان ارتش و سپاه در فتح خرمشهر حضور داشتند،اما حاج احمد متوسلیان چیز دیگری بـود.
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان لرستان نیز در این یادواره غفلت از خط شهدا را موجب سرافکندگی در مقابل آنها میداند و میگوید:فاصله گرفتن از خط شهدا چه یک قدم جلو و یا یک قدم عقب ما را در ردیف مردودین و مطرودین قرار میدهد.
مصطفی اسکندری از معامله شهدا با خداوند سخن می گوید و اینکه شهدا به خاطر اسلام، نظام و ولایت از همه هستی خود گذشتند.
اسکندری میگوید که شهدا به یادواره و یادمان نیاز ندارند بلکه این ما هستیم که با برگزاری اینگونه مجالس و برنامه ها خودمان را به این مشعل های فروزان نزدیک می کنیم.
مدیرکل بنیاد شهید و امورایثارگران استان لرستان پیام مهم شهدا راحرکت کردن درخط و مسیر ولایت میداند و یادآور میشود که شهدا سمبل ولایتمداری هستند و راه راست و مستقیم هیچ گاه با وجود این چراغ های فروزان گم نمی شود.
نیمه های تیرماه با هوای سوزان وعطش گرمش هر ساله داغدار دستگیری حاج احمد و هیئت همراهش است.از سال 1361 سالهاست که می گذرد ولی گویا قلوب ملت ایـران هنوز چشم به راه رادمرد سرزمین اسطوره پـرور ایـران است تاخبری از او و همرزمانش برسد.
به هر روی برگزاری یادمان حاج احمد متوسلیان در محل قلعه فلک الافلاک که زمانی شاهد قدم های این سردار بزرگ بوده است مجالی بود برای جلا دادن روح در هوای پاک یاد و خاطره بزرگمرد روزهای فتح خرمشهر و لحظات ناب پاوه و کردستان و سقز؛فرصتی برای نزدیک شدن به مردی که فلک الافلاک را تسخیر کرد و در قلب های مردم دیار دلیـران جاودانه شد.
زهرا حسینی
خبرگزاری مهر
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات شهدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 772
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3